حجاب و عفاف دو شرط در هم تنیده

مرکز خرید پوشاک اسلامی ایرانی گل یاس YASSIF.IR

حجاب و عفاف دو شرط در هم تنیده

خلاصه: انگيزه من براي اين ارائه اين مقاله بيشتر بيان ايراد است به مغلطه باطن گرايي صرف يا ظاهر گرايي تنها در مسئله حجاب و عفاف . گاهي ديده ميشود جملاتي اين چنيني براي ترويج عفاف و حجاب به چشم مي خورد . مثلا حجاب سرچشمه عفاف است يا عفاف سرچشمه حجاب و يا مثلا حجاب ميوه درخت عفاف است يا بر عکس .
انگيزه من براي اين ارائه اين مقاله  بيشتر بيان ايراد است به مغلطه باطن گرايي صرف يا ظاهر گرايي تنها در مسئله حجاب و عفاف . گاهي ديده ميشود جملاتي اين چنيني براي ترويج عفاف و حجاب به چشم مي خورد . مثلا حجاب سرچشمه عفاف است يا عفاف سرچشمه حجاب و يا مثلا حجاب ميوه درخت عفاف است يا بر عکس  . گاهي شنيده مي شود که برخي ميگويند در جامعه تا خود زنان عفاف و پاکدامني باطني نداشته باشند حجاب هم نخواهند داشت و نمي شود . از اين دست جملات را زياد شنيده ايم . اما مسئله بسيار مهمي که بايد در اينجا اشاره شود اين است که اين هردو بدون يکديگر ارزش و معنايي نخواهند شد و هر دو شرط لازم يکديگرند کسي که عفاف حقيقي داشته باشد بايد طبيعتا حجاب هم داشته باشد . البته نبايد دچار اين اشتباه شد که عفاف و حجاب يعني همين پوشش ظاهري قلب و جسم . بلکه عفاف تقسيم ميشود به بخش هاي بسيار مختلفي مثل عفاف زباني و کلامي و عفاف چشم و ... و به تبع آن حجاب هم به همين صورت است . کسي که عفت دارد حجاب هم دارد و کسي که حجاب حقيقي دارد عفت هم دارد . آري . حجاب حقيقي . نه حجابي که از سر زور باشد . نه حجابي که از سر جبر زمانه يا مقتضيات مکاني باشد . مثلا سنت شهر هاي کوچک حکم مي کند که همه با حجاب و چادر بيرون بيايند اما در ميان آن ها دختراني پيدا مي شوند که از دختران کم حجاب شهر هاي بزرگتر عفت کمتري دارند . اين حجاب فقط ظاهري است . محصول جبر مکان است . از سر ترس از زور بردران و پدران است . اين حجاب لازمه اش عفت دروني است وگرنه چه فرق مي کند که چادر به سر داشته باشيم يا نه . بايد دقت کنيم که از آن طرف هم نيفتيم . و دچار اين مغلطه نشويم که خوب عفاف اصل است عفاف کافي است پس ديگر حجاب لازم نيست . کسي که عفيفه است درونش به او فرمان مي دهد که به سمت گناه نرو . اين اشتباه بزرگي است چرا که اگر شخصي عفاف واقعي داشته باشد ديگر جنسيت خود را عيان نمي کند که ديگران بجاي توجه به ابعاد انساني او به ابعاد جنسي بدن او نگاه کنند . اينجا شخص خود را مصون ميکند تا انسان شود و انسانيتش نمايش داده شود نه جنسيتش . دختر عفيفه کسي است که نه براي خود و نه براي ديگران مقدمات شهوت راني را فراهم نمي کند . سعي ميکند از بند و بندگي برهنگي بيرون بيايد تا مقام انساني و شرافت حقيقي اش را به نمايش بگذارد . بنابر اين حجاب و عفاف دو شرط ضروري و لازم براي يکديگر هستند و تا يکي نباشد ديگري هم نخواهد بود و اگر هم يکي باشد و ديگري نباشد چندان فايده اي ندارد . نه اين ميوه درخت آن يکي است و نه آن ثمر اين يکي بلکه هردو لازم و ملزوم يکديگرند . البته بايد بيان کنيم در مسئله عفاف و حجاب ما نميتوانيم معيار گذاري دقيقي بکنيم که عفت دقيقا يعني چه . گاهي ديده مي شود خانم هاي متشخص و بزرگواري که قصد دارند حضور صحيحي در اجتماع داشته باشند به صرف هم کلامي با افراد ديگر بي عفت قلمداد مي شنود و اين تهمت نا روا را مي خوردند که چون مثلا اين زن با مردان صحبت مي کند بي عفت است . کم گويي اصلا دليل بر عفت نيست . در مسئله عفاف و حجاب بايد رعايت اعتدال را بکنيم نه افراط و نه تفريط . ببينيد امروز در جامعه ما و ديگر جوامع اسلامي زن ها نقش هاي بزرگي را در جامعه ايفا مي کنند نه امروز بلکه از آن زمان که حضرت محمد با يک زن تاجر و بازرگان ازدواج کرد جواز اشتغال و فعاليت هاي اجتماعي زنان رابراي هميشه تاريخ صادر کرد . اما آيا اين حضور و اين اشتغال مي تواند منجر به معصيت هايي خدايي ناکرده شود . بله . البته . پس ضابطه چيست ؟ قانون چيست ؟ چه بايد کرد ؟ صحبت کردن زنان با مردان در ادارات و اجتماعات تا آن لحظه که از حريم ها و حرمت ها تجاوز نشده نه تنها بي عفتي نيست بلکه توصيه هم مي شود . اما اگر آمديم و با خانم همکارمان يا آقاي همکارمان ( ناگفته نماند که عفت مخصوص زن يا مرد نيست هر دو بايد عفيف باشند حالا در مسئله حجاب يک کمي تفاوت هست که اگر شد توضيح ميدهم ) اگر امديم و با خانم و يا آقاي همکارمان نشستيم و شروع کرديم به شوخي کردن بذله گويي کردن به قصد لذت به هم نگاه کردن و مسائل خصوصي را براي هم گفتن آنوقت ديگر از خط قرمز حريم ها و حرمت ها پا را فراتر نهاده ايم .آنوقت ديگر بي عفتي کرده ايم و انوقت است که يک شرط از دو شرط را رعايت نکرده ايم .  عفاف را گفتيم چيست حال بياييد ببينيم براي مرد ها و زن ها تعريفي براي حجاب وجود دارد . همانطور که ميدانيد در قرآن براي حجاب حد تعيين شده لکن شکل تعيين نشده . اسلام شکل حجاب راگذاشته در اختيار عرف جامعه . هر لباسي که در جامعه اي حد حجاب که پوشش سرو گردن و پشت است را رعايت کند و البته با عرف آن جامعه سر و کار داشته باشد و مصداق تبرج در ان جامعه نباشد آن لباس حجاب است . مثلا در ترکيه امروز حجاب طوري تعيين شده و در ايران هم طوري اينها را عرف و شرع تعيين ميکند . شرع حد را مشخص کرده اما شکل را نه اين مسئله را هم شهيد مطهري در کتاب مسئله حجاب مطرح کرده و هم مرحوم شريعتي در کتاب زن تاييد کرده کلام شهيد مطهري را . پس حد و حدود و اصل حجاب داشتن را دين اسلام و تمام اديان الهي تعيين کرده اندو آن حد اين است که لباس زن و مرد براي جنس مخالفشان شهوت انگيزي نکند نماد تبرج نباشد غريزه جنس مخالف را تحريک نکند اگر اين را رعايت کرد ديگر شکلش به نوع تربيت و عرف آن جامعه بستگي خواهد داشت خواه چادر باشد خواه پوشيه باشد و خواه مانتو و چيز هاي ديگر .  اما نتيجه گيري ما در اين بحث سعي کرديم عفاف و حجاب را معنايي دقيق کرده باشيم و سپس تلاش کرديم بگوييم عفاف و حجاب هيچ کدام به تنهايي کارکرد نخواهند داشت بلکه با هم است که معنا و ارزش پيدا مي کنند . معذرت ميخواهم بابت زياده گويي هام ظاهرا وقت گذشته . والسلام علي من اتبع الهدي ...

منبع : شمیم